خلاصه کتاب اندیشه اسلامی 1 پرسش محور با هم بیندیشیم 1
این فایل خلاصه کتاب با هم بیندیشیم 1 اندیشه اسلامی 1 پرسش محور از انتشارات معارف اسلامی است که به کوشش مجموعه استادانه تالیف شده است.
فایل خلاصه اندیشه اسلامی 1 پرسش محور به صورت اختصاصی تهیه گردیده است، خلاصه کتاب با هم بیندیشیم 1 شما دانشجویان عزیز را میتواند در کسب نمره عالی یاری نماید اما جایگزین اصلی کتاب نمی باشد! این فایل به شما کمک میکند که در درس اندیشه اسلامی 1 که در دانشگاه ها به صورت عمومی ارائه می شود نمره خوبی را کسب نمایید و معدل خود را بهبود بخشید.
250 نمونه سوال تستی کتاب اندیشه اسلامی 1 پرسش محور با هم بیندیشیم 1
ما در استادانه برای شما به صورت جداگانه 250 سوال تستی فصل به فصل کتاب اندیشه اسلامی 1 را برای امتحانات در نظر گرفته ایم.
برای خرید و دانلود نمونه سوالات تستی این درس اینجا کلیک کنید.
ویژگی های فایل
در خلاصه اندیشه اسلامی 1 پرسش محور:
- تایپ شده
- روان و گویا
- مناسب برای کسب نمره عالی
- به صورت فایل PDF و قابل دانلود
- دسترسی بی نهایت به فایلها
- تهیه شده از آخرین نسخه کتاب با هم بیندیشیم 1 اندیشه اسلامی 1 پرسش محور
پرسش 1_ چرا ایمان؟ مومنان چه چیزی دارند که دیگران ندارند؟
پاسخ:ضرورت ایمان به شناخت انسان و معنای زندگی برمیگردد.
نکته اول: شناخت انسان
قرآن کریم همه انسان ها را در حال خسران میداند: والعصر ان الانسان لفی خسر. انسان در هر حال در حال بر باد دادن هستی خود است. هر عملی که بدون شناخت انسان و حقیقت او انجام بگیرد، ممکن است درست در مقابل مصلحت او باشد. امام علی (ع) در این باره میفرمایند: هر که خود را نشناخت از راه نجات دور افتاد و در وادی گمراهی و نادانی قدم نهاده.
نکته دوم: حقیقت و معنای زندگی
شناخت نادرست انسان از خویشتن موجب میشود که حیات را در همین زندگی دنیوی خلاصه کند. قرآن کریم درباره این انسان ها میفرماید:
قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا. الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا.
این امر نشان میدهد شناخت نادرست از انسان، جهان و منحصر کردن او در این جسم مادی در علوم انسانی و اجتماعی چه فاجعه ای به بار میآورد. از این جهت بزرگترین جهل، جهل انسان نسبت به خویش است. شناخت نفس اساس و زیربنای شناخت انسان نسبت به دیگر حقایق است.
نکته سوم: تغییر بنیادین در رفتارها و سبک زندگی
نتیجه این شناخت مبتنی بر ایمان تمام زندگی و خط سیر انسان را عوض میکند. بخشی از آن در رفتار بروز میکند و نتیجه این میشود که مصلحت انسان نه آنگونه که مکاتب بشری در پیروی از لذت ها و تمایلات دانسته اند بلکه در مبارزه و جهاد با زیاده خواهی های نفسانی است.
نکته چهارم: آثار ایمان
شناخت درست ثمراتی را به دنبال خواهد داشت که به دو بخش اخروی و دنیوی تقسیم میشود.
پرسش2_ رابطه ایمان با عمل چگونه است؟ آیا میشود بدون عمل دل پاک و ایمانی قوی داشت؟
پاسخ:
نکته اول:
انسان گاهی نمیتواند جلوی تمایلاتش را بگیرد از این جهت برای رهایی از عذاب وجدان ناشی از ارتکاب این رفتارها به جای این که عملش را اصلاح کند، اعتقادش را تغییر میدهد. از این جهت و برای پیروی از تمایلات، خواسته و ناخواسته بدین سمت و سو گام برمیدارد که عمل مهم نیست و آنچه اهمیت دارد اصل ایمان و دل پاک است.
نکته دوم:
ایمان با علم متفاوت است. علم یعنی دانستن اما انسان میتواند از سر لجاجت امر درست را انکار کند در حالی که ایمان یعنی پذیرفتن و دل سپردن. قرآن کریم در این باره میفرماید: و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم ظلما و علوا .
بنابراین کسی که ایمان دارد باید ایمان در عمل و رفتارش بروز داشته باشد و خودش را نشان دهد.
نکته سوم:
عمل، ذات انسان را تغییر میدهد. نادیده گرفتن عذاب وجدان ها و پیروی مکرر از تمایلات موجب کمرنگ تر شدن اخطارهای عذاب وجدان میشود و درنهایت انسان را به جنایت کار تبدیل میکند. ایمان امر یکسانی نیست بلکه دارای درجات و مراتب است. عمل نقش بیبدیلی در تقویت ایمان دارد. قرآن کریم گناه را کفر و مسخره کردن آیات میداند: ثم کان عاقبه الذین اساوا السوای ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزون.
ایمان استدلالی نقطه آغاز حرکت است نه نقطه پایان.
نکته چهارم:
عمل به آن بخش از دین که مطابق با خواست و اراده خود انسان است نشانه ایمان نیست چراکه از دین هم به این امور امر نکرده بود ما آنها را انجام میدادیم.
عیار سنجش ایمان واقعی، عمل به دستوراتی است که خلاف اراده ماست. این که انسان بخشهایی از دین را که میپسندد عمل کند و از عمل بخش هایی که نمیپسندد سر باز بزند، خود پرستی است نه خداپرستی.
قرآن کریم اکثر کسانی که ایمان آورده اند را مشرک میداند:
و ما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون.
این که به خاطر خدا روی دل پا بگذارد، مقام تسلیم است و انتهای مرتبه ایمان نیست. انسان باید از آن نیز فراتر برود. حقیقت ایمان این است که انسان در عین اینکه به حکم الهی عمل میکند حتی در دل هم احساس سختی نکند.
پرسش3_ خدایا چرا ما انسان ها را محدود میکنی؟ خدایا چرا تمایلاتی را که خودت در انسان آفریدی آزاد نمیگذاری؟
پاسخ:
نکته اول: اصل تمایلات ضروری است.
خداوند هیچ تمایل بدی در درون انسان قرار نداده است. تمام تمایلاتی که در درون انسان وجود دارد لازمه زندگی اوست. دین حق هرگز به سرکوب این تمایلات توصیه نمیکند چون معنا ندارد دینی که از جانب خالق آمده است با نوع آفرینش خالق در تضاد باشد. آنچه اسلام بر آن تاکید میکند افراط در ارضای تمایلات است نه پیروی از اصل این تمایلات.
نکته دوم: دین صلاح تو را میخواهد، نمیخواهد محدودت کند.
محدود کردن انسان ها هرگز در نگاه دین اصالت و موضوعیت ندارد بلکه مصلحت است؛ یعنی اسلام در جایی که تمایل و لذت از دنیا مفسده و ضرری نداشته باشد با آن مخالفت نمیکند. وظیفه دین این است که مردم را از آنچه بر خلاف مصلحت انسان است آگاه کند.
نکته سوم: با تمایلات افراطی مبارزه کن تا رشد کنی.
تمایلات دنیوی انسان در عین اینکه لازمه زندگی دنیوی هستند، به شدت در ارتقای روحی و معنوی انسان نقش دارند. مبارزه با تمایلات افراطی تنها راهی است که انسان را از نظر روحی رشد میدهد.
قرآن کریم به این نکته اشاره دارد: ان مع العسر یسرا.
بنابراین اگر کسی را از کاری که به آن میل ندارد نهی کنند، هیچ تاثیری در رشد و تکامل او ندارد. نهی باید از یک میل باشد تا مبارزه معنا پیدا کند.
بزرگترین دشمن انسان نفس اوست چون نفس انسان را به جای مبارزه به پیروی از این تمایلات دعوت میکند: اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.