جواب سوالات آخر فصل اندیشه اسلامی 1 مهدی ترتیفی
این فایل جواب سوالات فصل به فصل کتاب اندیشه اسلامی 1 مهدی ترتیفی است که به کوشش مجموعه استادانه تالیف شده است. در این فایل جواب سوالات آخر فصل کتاب اندیشه اسلامی 1 ترتیفی آورده شده است که برای مرور درس و همچنین امتحان تشریحی اندیشه 1 میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
ویژگی های این فایل
- تایپ شده
- روان و گویا
- مناسب برای کسب نمره عالی
- به صورت فایل PDF و قابل دانلود
- دسترسی بی نهایت به فایلها
- تهیه شده از آخرین نسخه کتاب اندیشه اسلامی 1 مهدی ترتیفی
نمونه سوالات آخر فصل اندیشه اسلامی 1 ترتیفی:
- اگرخدا را يک احساس شخصى بدانيم، چه اشكالى پيش مى آيد؟
که یک احساس نمی تواند مبنای زندگی قرار گیرد. افزون بر اين احساسات ريشه در سليقه ها وشخصيت افراد دارد. به همين دليل هيچ ضابطه وقانونى برآن حكم فرما نیست و در نتیجه هرکس به تصوری که از خدای خود دارد، معتقد می شود.
- اشکال اینکه خدا را انرژی بدانیم چیست؟
اشکال این است که انرژی یکی ازاجزای عالم است وجزء، به وجود آورنده كل نيست. درضمن معتقدان به خدا، او را موجودى داراى شعور، هدف وساير كمالات مى دانند. حال اينكه انرژى، تغييرپذير وبى جان است وفاقد تمامى صفات متعالى خداوند خدا باوران است.
- اگر كسی دلیل اعتقادش به خدا را احساس کردن خدا بداند، چه اشکالی پیش می آید؟
احساس لزوماً منشأ بیرونی ندارد. شاید آدمی به خاطر تلقين، ترس یا ندانستن دليل خيلی ازاتفاقات، موجودی بهنام خدا را برای خودش درست کرده است. در گذشته هاى دور اتفاقاتی مى افتاد كه انسان دليل آن را نمى دانست. مثلاً آسمان پر از ابر شده وجرقه هاى بزرگ وصدايى مهيب شنيده مى شد وآب از آسمان مى باريد. آدمى نمى دانست ابرها از كجا آمده اند؟ آن برق وصداى رعدآسا چه بود واين آب چرا از آسمان مى آمد؟ يا كودكى در ابتداى شب، دردى در ناحيه شكم احساس مى كرد وتا صبح ازدنيا میرفت. گاه يک عامل ناشناخته، جان بسيارى ازانسان ها را مى گرفت، يا به طور ناگهانی زمین تكان می خورد و یا هزاران اتفاق دیگر از این قبیل پیش می آمد. انسان كه دليل اين رويدادها را نمى دانست، آنها را به موجود يا موجوداتى نسبت داد كه برايش جايگاه خدايى داشتند. آتشفشان، تاريكى، زلزله، طوفان، بيمارى ها وهزاران عامل ترس آور، همیشه در زندگی بشر وجود داشته است. ازسویی انسان از کودکی کسی را داشته که در هنگام خطر از او حمايت كرده، غذايش داده و به او آرامش بخشيده است. اين شخص، همان پدر است كه ناخودآگاه باعث درست شدن تصويرى در ضمير آدمى شد. آرام آرام او این تصوير را توسعه داد وازآن قدرتی درست کرد که به نام خدا مى شناسيمش؛ موجودی که در جريانات فوق، به خاطر ترس يا ندانستن علت وقایع درست شد. بعد ازگذشت هزاران سال، چنان براى انسان درونى شد كه امروز آن را به صورت يک احساس عميق و واقعی می يابد. اما با پيشرفت علوم، آدمى متوجه شد كه هراتفاقى دلیلى علمی دارد وبرای رويارویی با آن كافى است به جاى تراشیدن موجودی توهمی، به تحقیق وبررسی درباره علت آن واقعه بپردازد. آیا احتمال نمی دهید احساسی که به خدا دارید، ریشه در مطالب فوق دارد؟ اگر چنین است، اين خدا صلاحيت پرستش دارد؟ آيا بهتر نيست كه واقع بينانه دربارهاش تأمل كنيد واگر او را شايسته خدايى نمى بينيد، بى تعارف كنارش بگذاريد؟
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.